نزاع مرگبار به خاطر دختر مورد علاقه
مدراك پيدا شده در جيب اين جوان، هويت وي به نام رضا را پيش ماموران برملا ساخت و با حضور كارآگاهان ويژه قتل رازگشايي از اين جنايت آغاز شد.
كارآگاهان بلافاصله خانواده مقتول را شناسايي كرده وبا توجه به نحوه جنايت فرضيه انتقام گيري را مطرح ساخته و از پدر و مادر رضا درباره دشمنان احتمالي مقتول سوال كردند.
پسرمان از مدتي پيش با دختري به نام مرضيه آشنا شده بود و با يكي از دوستان خود به نام حميد سر اين دختر درگيري داشت. ما به او مظنونيم.
افسر پرونده هم جهت روشن شدن زواياي اين رابطه مشكوك اين دختر را احضار كرده و چند و چون ماجرا را از وي پرسيد. مرضيه با حضور در اداره آگاهي احتمال وقوع اين قتل توسط حميد را مردود ندانست: من به حميد علاقه زيادي داشتم و به واسطه رفت و آمدي كه با او داشتم گاهي دوست وي رضا را هم ميديدم.
مدتي كه گذشت يك روز رضا به من زنگ زد و خواست قرار ملاقاتي با او بگذارم. اما من با توجه به شناختي كه در همان برخوردهاي اول از وي پيدا كرده بودم پيشنهاد او را نپذيرفته و سر قرار نرفتم. اما رضا دست بردار نبود و اين تماسها را ادامه ميداد. رضا آنقدر سماجت به خرج داد كه من تصميم گرفتم براي راحت شدن از دست او موضوع را با حميد در ميان بگذارم.حميد از شنيدن اين ماجرا بدجوري عصباني شد و من احتمال ميدهم او بلايي سر رضا آورده باشد.
با دستگيري حميد اين جوان به كشتن دوست خود اقراركرد و با تكميل پرونده راهي دادگاه كيفري شد.
جلسه محاكمه متهم اين پرونده امروز در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران برگزار و پس از تقاضاي اولياي دم مقتول براي قصاص متهم به قتل، دادگاه از حميد خواست تا به دفاع از خود بپردازد: من رضا را نكشتم و هر اقراري كه كردم به خاطر فشار بازجوها بود. مرضيه هيچ چيز درباره رابطه خود با رضا به من نگفته بود و اگر چيزي هم به من ميگفت من مسلما مرضيه را رها ميكردم تا دوستي ام با رضا خدشه دار نشود.
من اگر هم ميخواستم رضا را بكشم دليلي نداشت اين اقدام را جلوي مردم و در خياباني شلوغ انجام دهم. ميتوانستم او را به نقطه خلوتي كشيده و از پا در آورم.
جسد مقتول در خياباني بسيار پررفت و آمد پيدا شده است و اگر من اين كار را ميكردم مردم مرا دستگير ميكردند و تحويل ماموران ميدادند.
من در بازجويي به ماموران گفتم كه روز حادثه در حال پرسه زدن با موتور بودم كه يكمرتبه رضا را ديدم.با او شروع به صحبت كرده و به خاطر مزاحمتهايي كه براي مرضيه ايجاد كرده بود به او تذكر داده ويكمرتبه با وي درگير شده و با چاقو او را زدم.اما تمام اين اعترافات دروغ و تحت فشار بود. با اين اتهام، قاضي دادگاه از افسر اين پرونده خواست تا درباره ادعاي اين جوان توضيح دهد.
اين افسر ويژه قتل هم در جايگاه ايستاده و با رد هر گونه فشار به متهم گفت: حميد صحنه قتل را به درستي بازسازي و حتي محل اصابت ضربه را هم به دقت به من نشان داد. اگر او اين ضربه را وارد نكرده بود پس چگونه از محل دقيق آن اطلاع داشت؟
از طرفي اين جوان پس از اعتراف به اين قتل آنقدر عذاب وجدان گرفت كه از ما خواست ترتيبي بدهيم تا اولياي دم مقتول به اداره اگاهي آمده و وي از آنها حلاليت بطلبد.ما هم اين كار را كرده و پس از حضور پدر و مادر مقتول وي به شدت گريه كرده و از آنها تقاضاي بخشش وعفو كرد.
او در شرايط طبيعي به اين جنايت اعتراف كرد و ما نه به وي و نه به هيچ متهم ديگري براي اقرار كردن فشار وارد نميكنيم.
دادگاه هم در پايان متهم را مجرم شناخته و به جرم قتل به قصاص و به خاطر رابطه نامشروع به 74 ضربه شلاق محکوم كرد
كارآگاهان بلافاصله خانواده مقتول را شناسايي كرده وبا توجه به نحوه جنايت فرضيه انتقام گيري را مطرح ساخته و از پدر و مادر رضا درباره دشمنان احتمالي مقتول سوال كردند.
پسرمان از مدتي پيش با دختري به نام مرضيه آشنا شده بود و با يكي از دوستان خود به نام حميد سر اين دختر درگيري داشت. ما به او مظنونيم.
افسر پرونده هم جهت روشن شدن زواياي اين رابطه مشكوك اين دختر را احضار كرده و چند و چون ماجرا را از وي پرسيد. مرضيه با حضور در اداره آگاهي احتمال وقوع اين قتل توسط حميد را مردود ندانست: من به حميد علاقه زيادي داشتم و به واسطه رفت و آمدي كه با او داشتم گاهي دوست وي رضا را هم ميديدم.
مدتي كه گذشت يك روز رضا به من زنگ زد و خواست قرار ملاقاتي با او بگذارم. اما من با توجه به شناختي كه در همان برخوردهاي اول از وي پيدا كرده بودم پيشنهاد او را نپذيرفته و سر قرار نرفتم. اما رضا دست بردار نبود و اين تماسها را ادامه ميداد. رضا آنقدر سماجت به خرج داد كه من تصميم گرفتم براي راحت شدن از دست او موضوع را با حميد در ميان بگذارم.حميد از شنيدن اين ماجرا بدجوري عصباني شد و من احتمال ميدهم او بلايي سر رضا آورده باشد.
با دستگيري حميد اين جوان به كشتن دوست خود اقراركرد و با تكميل پرونده راهي دادگاه كيفري شد.
جلسه محاكمه متهم اين پرونده امروز در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران برگزار و پس از تقاضاي اولياي دم مقتول براي قصاص متهم به قتل، دادگاه از حميد خواست تا به دفاع از خود بپردازد: من رضا را نكشتم و هر اقراري كه كردم به خاطر فشار بازجوها بود. مرضيه هيچ چيز درباره رابطه خود با رضا به من نگفته بود و اگر چيزي هم به من ميگفت من مسلما مرضيه را رها ميكردم تا دوستي ام با رضا خدشه دار نشود.
من اگر هم ميخواستم رضا را بكشم دليلي نداشت اين اقدام را جلوي مردم و در خياباني شلوغ انجام دهم. ميتوانستم او را به نقطه خلوتي كشيده و از پا در آورم.
جسد مقتول در خياباني بسيار پررفت و آمد پيدا شده است و اگر من اين كار را ميكردم مردم مرا دستگير ميكردند و تحويل ماموران ميدادند.
من در بازجويي به ماموران گفتم كه روز حادثه در حال پرسه زدن با موتور بودم كه يكمرتبه رضا را ديدم.با او شروع به صحبت كرده و به خاطر مزاحمتهايي كه براي مرضيه ايجاد كرده بود به او تذكر داده ويكمرتبه با وي درگير شده و با چاقو او را زدم.اما تمام اين اعترافات دروغ و تحت فشار بود. با اين اتهام، قاضي دادگاه از افسر اين پرونده خواست تا درباره ادعاي اين جوان توضيح دهد.
اين افسر ويژه قتل هم در جايگاه ايستاده و با رد هر گونه فشار به متهم گفت: حميد صحنه قتل را به درستي بازسازي و حتي محل اصابت ضربه را هم به دقت به من نشان داد. اگر او اين ضربه را وارد نكرده بود پس چگونه از محل دقيق آن اطلاع داشت؟
از طرفي اين جوان پس از اعتراف به اين قتل آنقدر عذاب وجدان گرفت كه از ما خواست ترتيبي بدهيم تا اولياي دم مقتول به اداره اگاهي آمده و وي از آنها حلاليت بطلبد.ما هم اين كار را كرده و پس از حضور پدر و مادر مقتول وي به شدت گريه كرده و از آنها تقاضاي بخشش وعفو كرد.
او در شرايط طبيعي به اين جنايت اعتراف كرد و ما نه به وي و نه به هيچ متهم ديگري براي اقرار كردن فشار وارد نميكنيم.
دادگاه هم در پايان متهم را مجرم شناخته و به جرم قتل به قصاص و به خاطر رابطه نامشروع به 74 ضربه شلاق محکوم كرد
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم دی ۱۳۸۹ ساعت 10:27 توسط امیر
|